باید مراقبـ بود ...

باید مراقبـ بود ...

دوست داشتم بنوسم برایتان ...

پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۴۵ ب.ظ

 

دوست داشتم بنوسم برایتان

 ای امام حاضرم

و بگویم ...

اما شما همه چیز را هم میدانید هم در لحظه لحظه ها حضور دارید

این روزها

هم درد فراق بی ظهوری میکشم

هم حظ پر حضوری

کلا امسال ... یک جورایی هی همه اش به شما میرسم آقا..

تولد هیچ امامی به شیرینی میلاد شما نیست

آخر شما امام حاضر و زمان مایید

هستید همین جا

پیش من

پیش همــــــــــــــــــه

فقط باید حس کردتان

از تمــــــــــــــــــــــــــــــــــــام وجود...

آقا..

دوستتان دارم...

برایم دعا کنید

باز هم یک دل ِ دل می خواهم

بدون شما بیچاره میشوم ای صاحبِ این زمان ..

امشب باز من به ماه نگاه کردم

چقدر زیبا بود

یابن البدور المنیره..

این بار نه مثل هر بار

یا مهدی(عج) ادرکنی

مرا دریاااااابید ...

مدت هاست دلم لک زده برای نوشتن ...

اما ...

هر بار که آمدم و بنویسم هجوم موضوعات متفاوت اجازه ی تمرکز را نداد..

می خواستم از مشهد بنویسم و اتفاقاتش ..

اما ..

خواستم عکس های آن شهدای بهشت را بگذارم ..

که آن هم ..

خواستم از آن شاپرک ها ی حرم بگویم ..

از آن یکی که صبح مبعث شهیدش !!! کردم آن هم بی خود...

چقدر هم غصه خوردم و گریه کردم و مسخره شدم..

من برای چمران و حس زیبایی پرستیش ..

و آنها برای کار خنده دار من!!

از آن دوست ها با آن نماز شب هایشان ...

از آن کودکانی که موقع نماز مادرشان را گم میکردند و از ته دل اشک میریختند ...

از آن فراز ...

ولابکینِّ علیک بکاء الفاقدین...

دقیقا مثل همان کودکی که گم شده

آن کودک مادرش را...

یا شاید مادری که همه ی دنیایش ست...

و من اما..

خدایم را..

امام را..

خودم را..

 

 

از آن کتاب ..

که کلا نقش برهم پاشی من را دارد

و از آن مبحث انقطاع و راضیة مرضیه کتاب..

 

و آن روز هیات و مناجات

همه اش جالب است

جناب استاد نیایند و استادی دیگر بیاید و دقیقا بحث..

بحثِ انقطاع باشد و ...

حضرت ابوالفضل و آن شهید به نام عقیل خلیل زاده و آن پارچه ی روی قبر حضرت ابوالفضل...

له می شوم ...

داغون که چه ..

ویـران می شوم..

استاد شروع به صحبت می کند و می گوید و می گوید ..

که اصلا ماه شعبان ماه انقطاع است...

از انقطاع کامل تا لقاء الله...

 از زمان و مکان و شعورشان می گوید..

حرف هایی که خیلی گنده تر از دهان منند..

بعد که قشنگ پودر شدم تازه مناجات شروع شود و...

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک....

بعد ...

 تازه داستان شروع می شود

باید آموخته هایت را پس بدی

از آن واحد های عملی

موفق نمیشوم و می فهمم که چه کوچک و حقیر و پست و ذلیل و....

خلاصه باز هم فکر و فکر و فکر...

اما

این روز ها خیلی مشغله ام زیاد شده..

امروز.. با اینکه احساس ضعف و خستگی داشتم..

ترافیک باعث خوش ، حالیم شد..!!

جلوی ماشین هارو میگرفتن و شیرینی و شربت میدادن ..

از همه جا صدای اباصالح مدد مدد مدد ... میومد..

بوی اسپند..

همه خوشحال بودن..

با اینکه خوش نبودم اما .. این بار ترافیک چسبید..

حالمو کمی خوب کرد..

این روزها کسی که همیشه پیشم بوده نیست ..

این روزها مسیرم یه جورایی به چمران و همت گره خورده ..

هم مسیر راهم ..هم مسیر رفت و آمدم .. و من همچنان درگیر این دو نفرم...

چقدر برنامه ریزی کرده بودم برای صبح جمعه نیمه شعبان و گلزار و ندبه ...

اما..

حیـــــــــــــــف..

 

امشب اما باز من و ماه..

کامل و زیبا بود ..

امام ِ زمان ..

ماه..

 اما امشب در نگاه به ماه خواندم :

دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد

دل ِشکسته ام را...

خواندم و..

اولش تعجب کردم

اما بعد فهمیدم..

دلم..

دنبال این طالب بدم المقتول بکربلا بود..

که رسید به اینجا..

 

کلا پر از حرفم .. ولی...

هــــــــــــی ...

 

 

ای خدااااا

اینجا یک نفر هست که همچنان بی چاره ی توست

چون تنها چاره اش تویی..

خدااااا

مرا بشکن و خراب کن!

 آن سان که خود می پسندی ، بساز!

نه آن که مرا خراب کردی و ساختی ؛

همان که خراب کردی ، ساختی..

دستت درست!!

مرا از من برهان !

تا گرفتار تو بشوم...

نمی دانم ،

با همه این قدر مهربانی ، یا فقط با من!؟

...

ولی می دانم ،

فقط تو با من این قدر مهربانی..

اصلا انگار فقط برای من و آدمیتم خدایی می کنی..

فقط من و تواییم و کسی جز من و تو نیست انگار..

تا آن روز که مجازاتت شدم ،

مهربانیت را اینگونه نمی دانستم

ازت ممنونم که به من آموختی که هنوز هیچی نیستم ..

که هنوز ضعیفم ...

که هنوز بی خودم...

اللهم الرزقنی قلبا تقیا نقیا

و من الشرک بریئا

لا کافرا و لا شقیا

فالیک یا رب نصبت وجهی

فالیک یا رب مددت یدی

 

اللهم عجل لولیک الفرج...

یا علی

  • ۹۳/۰۳/۲۲

نظرات  (۲)

از مرز ابرهای بهاری عبور کرد
چشمی که ردّ پای شما را مرور کرد
تنها به شوق لمس شما ابر بی امان
یک شهر را به وسعت باران نمور کرد
روزی هزار مرتبه تقویم نا امید
تاریخ روز آمدنت را مرور کرد
تاثیر یک غروب غم انگیز جمعه بود
مضمون این غزل که به ذهنم خطور کرد
اللهم عجل لولیک الفرج
اصلاً خیال روی شما سالهای سال
تقویم شاعران جهان را قطور کرد . . .
اللهم عجل لولیک الفرج
مهدی جان (عج) دوستت دارم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">