- ۷ نظر
- ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۵:۱۲
جاذبه خاک به ماندن میخواند وآن عهدباطنی به رفتن،
عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...
واین هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان در آوارگی وحیرت میان عقل و عشق معنا شود.
هیچ شنیده ای که مرغی اسیر،قفس را هم بر دارد وباخود ببرد...
یاران ؛پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی...
عکس نوشت :
باید گذر کرد تا رسید و فاطمی شد ...
و من چقدر این جمله را با خود تکرار کردم ...
باید گذر کرد
تا
رسید ؛
و
فاطمی شد ...
و چه زیبا گذر کردی و رسیدی و ...
+راهیان نور اسفند 93
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است.
سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند.
و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند تا در مقتل کربلای عشق آسانتر بریده شوند؟
و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشد؟
و مگر نه آنکه خانهی تن راه فرسودگی میپیماید تا خانهی روح آباد شود؟
و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینهی سرگردان آسمانی، که کرهی زمین باشد،
برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند؟
و مگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تنپرور بر میآید؟
....
و من همچنان مانده ام که این کربلا چیست؟! ....
فقط
می دانم این راه گفتنی نیست
رفتنیست ...
باید "بود" تا "شد"
+ از پارسال تا حالا چقدر حواسمون
به واجبفراموش شده بوده که دیگه
فراموشش نکنیم ؟
+ چقدر رفتیم دنبالش تا یاد بگیریم؟
+حواسمون هست به اینکه واجبه!
+چند تا شهید دیگه باید بدیم تا ما
همبه خودمون بیایم ؟
+ حواسمون به فرمایش حضرت آقا
هست؟
اندکی فکر . . .
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیر دام و دانه توست
.
با صدای بلند میگم: خدایا آقام کو؟
.
رفقا میدونید تسبیح خدا نتیجه ی دیدار خداست و نتیجه ای که از جان انسان سرچشمه میگیره.
این تسبیح سرایت میکند
به اولین چیزی که اثر خودشو نشون میده چیه؟
مگه بقیةالله الاعظم وجه الله نیست؟ عین الله نیست؟ اذن الله نیست؟
زیارت مهدی فاطمه مایه ی آرامش قلب مومنین است .
این زیارت چه ضرورتی داره؟ همان ضرورتی که تسبیح داره.
یک دفعه ای کارت به جایی میرسه که باید چی بشه؟ آقا بیاد تا ظلم نشه؟ نه. برای اینکه آقا رو ببینیم، وجه الله الاعظم! وجه الله هه.
وجه الله یعنی چی ؟ مگه تو قرار نبود خدا رو ببینی بگی به به!
خدارو که نمیشه دید.
برای دیدن خدا چی دل انسان رو تسکین میده؟
حرفای نشنیدنی بگیم.وجه الله!
اونوقت یک دفعه طرف احساس ضرورت میکنه آقاشو ببینه. احساس ضرورت میکنه آقاشو ببینه، هرکی ازش میپرسه حالا چرا میخوای آقاتو ببینی؟ خب هست دیگه برو کارتو بکن.
هرکی بهش اینو بگه اون نمی فهمه . من برای چی باید آقامو ببینم؟ میخواد بگه به به !رزقشه!حقشه!
من اگه آقامو دوست دارم من حقمه! من سرجای خودم هستم تو اگه هرچی رو دوست داری بهش نرسیدی خودتو به لجن کشیدی نباید بهت بدن ولی
من اگه آقامو دوست دارم باید بهم بدن. .
میگم خدایا
نَشْکُو إِلَی فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا
خدایا آقام کو؟ با صدای بلند میگم من
شکایت دارم آقام کو؟
من حقمه.
من وقتی که میگم خدایا مهدی فاطمه کجاست ؛ ملائکه همه سراشونو میندازن پایین،
آروم به خدا نگاه میکنن یعنی ببین خدا جواب نداری بدی. راست میگه!
ما که ندیدیم شنیدیم، شنیدیم اگر کسی واقعا روحش به این بلندی برسه که
برا چی زنده است؟
روزیش اینه که آقاشو ببینه
اصلا نمی تونه نبینه
سر هفته آقاشو زیارت میکنه
آقا دستشو میگیره
میگه:چطوری عزیز من!
استاد پناهیان