باید مراقبـ بود ...

باید مراقبـ بود ...

۹ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

۳۰
آذر
۹۳

برادران جنبش دانشجوی حیا 


سوار تاکسی بودم. جلو یک آقا. عقب اول یک خانم چادری سوار شد و بعد یک خانم مانتویی که کمی بدحجاب بود و بعد بنده.

خیلی سختم هست وقتی اینجوری میشه. به معنای واقعی کلمه قلبم میریزه وقتی حتی لباسم تو ماشین به یک خانم میخوره. هر دفعه هم کلی خودم رو فحش میدم که چرا نشستم اینجوری.

خیلی عصبانی میشم از دست خودم.

بگذریم

ماشین حرکت کرد و بنده برای اینکه به این خانم مانتویی نخورم خودم رو چسباندم به شیشه ولی انگار فایده نداشت. هرچی من میرفتم اونطرف انگار اون بنده خدا هم که حواسش نبود میومد اونطرف تر. آنقدر نزدیک شیشه بودم که انگار داشتم یارگیری میکردم، مهاجم تیم مقابل رو که خدایی نکرده نره توپ رو بزنه تو گل! انصافا اگه فوتبالیستهامون اینجوری یارگیری کنند دیگه مشکل نداریم تو گل خوردن. حالتم جوری بود که صورتم رسما تو شیشه بود. اگر عرض بنده رو به فرض 40 سانتی متر تصور کنید، انقدر فشرده کرده بودم خودم رو تبدیل شده بود به 20 سانتی متر. خودم به توانایی های خودم پی بردم که چه استعدادهای نهفته ای دارم. :)

اون خانم هم کم نمیذاشت انصافا. داشت انگار از پشت دفاع رو پوشش میداد و ولم نمیکرد. خدا رو شکر در ماشین باز نشد و اگرنه بنده پرت شده بودم بیرون.

من هم خندم گرفته بود و هم عصبانی بودم که آنقدر زن داشت صمیمی میشد باهام.

یکهو مدد رسید

خانم چادری گفت: خانم کمی بیاید اینطرف تر. اون بنده خدا تو شیشه رفته.

منم تو دلم گفتم خداخیرت بده آبجی.

اونم رفت اونطرف تر و منم گفتم: آخیششششش

چقدر نفس کشیدن خوبه.

خلاصه این بود داستانهای من و شیشه و دو آبجی

۲۹
آذر
۹۳


چه بارانی بود ...

خیس ِ فضلش کرد همه را

 

پی نوشت :‌

داخل ماشین زیر بارونی که همه چیزو شسته بود ، به خواهرم گفتم

این باروونای اینجوری رو بیشتر از نم نم دوستــ دارم 

 قشنگــ آدمو خیس ِ خیس میکنه ؛ سیر میشه آدم از حظ ...

 

خواهر جان : این بارون از فضل ِ‌خداست .. فضل خدا اینجوریه دیگه .. تمام و کماله .. سیر می کنه ...

آسمون و زمین و تمام پدیده ها شعور دارن ...

امشبم آسمون نمی تونه تحمل کنه 

شب شهادت کریم ِ اهل بیت و رحمة للعالمین ِ دیگه ...

کریم هم که می دونی بی حساب و کتاب می بخشه ؛  قبل از اینکه تو حتا ازشون بخوای ....

رحمة للعالمین بودن هم که مختصه پیامبر ِ ...

ینی رحمتشون برای تمام ِ عالم ِ 

 برای همه ی همه ی عالم ...

از منافق تا کافر تا مومن و مسلمون ...

بعد این قسمت  آیه 128 سوره توبه رو خوندند  :


عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ


دلم یه جوری شد ...

حظ کردم از داشتن همچین پیامبری 

از همچین دینی 


یه حس ِ پدرانه ی قشنگــ

اینکه نه تنها رنج تو بلکه رنج ِ بقیه هم اونو به درد بیاره ...



ممنون خواهری :)


و تو ای باران !

ببار بر روی این دلمـــ‌ خیسش کن از فضلتـــ  

دلمــ  خشکــ است و بی آبــ .. 

نظری فرما ای رحمة للعالمین 

ای کریم اهل بیت 

 ای رحمة الله واسعه  ...

چه شبی ست امشبــ‌

مددیـــ

۲۷
آذر
۹۳

" المومن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف"

مومن مانند کوه است که هیچ باد تندی قدرت ندارد او را ازجا حرکت بده  ( نهج البلاغه ، خطبه 37)

 

آن باد های تند چیست؟

یک نفر را محرومیت از جا تکان می دهد ، دیگری را رفاه از جا تکان می دهد :

 

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَىٰ


وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ

                                                                                                                                                                                                                                                                      سوره حج /11   

قرآن می گوید بعضی از مردم راه ایمان و حق را تا وقتی می روند که منافعشان هم در آن راه تامین بشود،

 همین قدر که ضرر ببینند به ان پشت می کنند . اینها ایمان نیست...

      ص 78 سیری در سیره نبوی استاد مطهری

          

پی نوشت :

بعضی چیز ها مثل پتک میخوره تو سر آدم!! 


آقا پناهیان تو هیات یه بار دقیقا همین بحث رو کردن

اینکه مایی که به واسطه ی اسلام و خدا خیلی چیز ها بدست آوردیم از جلمه :

(عزت ــ لذت ــ آرامش ــ آبرو ــ جان ــ مال ــ هستی و ... )

چرا اون رو برای خود اسلام خرج نمی کنیم ...

مشکل مردمی که دین دار شدن و پای دینشون نایستادن مشکل همه تاریخه ...

و این مشکل خیلی مهمه..

میگفتند: من دارم از مشکلی صحبت میکنم که اگر مسئله ای در تاخیر ظهور نقش داشته باشه همییینه !!

اینکه خود دین برای ما طلب راحتی و آسایش می کنه و در عین حال ازمون میخواد از همون بگذریم که فلسفه

 عبودیت هم همینه  ""‌قربانی کردن در راه خدا "


جالبیش هم اینه که وقتی از همون راحتی که دین بهت داده خرج کردی و از دستش دادی ده برابرشو بهت میده 

مثلا یکی از همون خرج ها :‌هجرته .. مومن شدی ؟ حالا برو یه کم آواره شو ...

دین برای انسان ها نفع داره اما یکی بهت بده دو تا ازت میگیره ولی دو تا ازت بگیره سه تا بهت میده و سه تا بهت بده 6 تا ازت میگیره و ...

ازون اوایل تاریخ هم مردم با اعتقادات اسلام کاری نداشتن ؛ مشکل اصلیشون سره همین هزینه ها بود !


نعمت های خدا رو در راه خدا خرج کنیم 


دقیقا امشب هم آقای قاسمیان ما بین صحبت هاشون گفتن : شاید بد نباشه کمی تمرینه عدم رفاه کنیم ...

داشتم فکر میکردم اینکه هیچ باد تندی  نتونه آدمو تکون بده تو کجا ها مصداق داره 

اینکه چی منو تکون میده ؟

دیدم وضعیت وحشتناک تر از چیزیه که بشه حتا فکرشو کرد ...

بره ما نسیم ملایم هم کاره خودشو میکنه ...

شایدم حتا فکر به روزی که نسیم ِ ملایمی قصد ِ وزیدن کنه ...

فقط 

یا ستار العیوبـــــ


دلم نوشت‌ بی ربط : 

اخرین شب ِ جمعه ی ماه صفرم داره تموم میشه ...

داره دلم از الان تنگ میشه براش

حسینـــ اربابـــ ...

۲۱
آذر
۹۳


با خودم مرور می کنم : 

وقتی بیایی ؛ کنار ضریح را خالی می کنند...

می روی رو به شش گوشه و سلام می دهی :‌« السلام علی الشیب الخضیبـــ »

جواب سلام واجبـــ استـــ !

و خواهید شنید : 

ــ سلام پسرم...




برای شما :

شیعه اتفاقا خیلی بیشتر به مراقبتــ نیاز دارد !

دست گرمی که بر سرش کشیده شده گاهی میشود دلخوشی اش

می شود راحتی خیالش و یک لحظه غفلتش یعنی همان هشدار معصوم که : 

و لا تکونوا لنا شینا ( مایه سرافکندگی ما نباشید ... )

سلام امام زمان !

می دانم که حواستان همیشه هستـــ ...

آن نظر ویژه را میطلبم ؛ آن نظر کیمیاگر !



انان که خاکــ را به نظر کیمیا کنند 

آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند.. ؟

۱۲
آذر
۹۳

گروه خواهران جنبش دانشجویی حیا

تو یکی از روزهای ماه رمضونی که گذشت، تو مترو بودم یکی دو تا ایستگاه دیگه باید پیاده میشدم که خانمی رو دیدم با آرامش و تدبر خاصی داره قرآن میخونه ولی...
شالی که سرشه اون قدر نازک هست که تمام موهاشو نشون میده؛ تصمیم گرفتم از روش غیرمستقیم استفاده کنم، موقع پیاده شدن کاغذی بهش دادم که بعد از سلام و التماس دعا نوشته بودم:
آیه ی 31 سوره ی نور رو هم بخونید لطفا، البته با ترجمه.