باید مراقبـ بود ...

باید مراقبـ بود ...

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

۱۱
اسفند
۹۳

صدایت میکنم آقا...

همین جایم... خودم...تنها...

از این پایین به آن بالا... صدایم می رسد آقا؟؟

نگاهم در زمین گیر است...

خودم هم خوب میدانم...

بســـــــی دیر است...

بســــــی دیر است برای پر زدن اما... امیدم را نگیر آقا...

از این سقف گناهانم دعا بالا نمی آید...

دعا آنجا نمی آید...

دعایم را ببر بالا...شفاعت کن مرا آقـــــــــــا...

شما را میدهم سوگند... به حق مادرت زهرا...نگاهت را نگیر آقا..



+ پنج شنبه ساعت 4            

 بعد از سه سال دوری          

عازمم به دیار شهدا            

ان شاءالله                         

هنوز هم باور نمی کنم...     

الحمد لله                           

التماس دعا / حلال بفرمایید  


الهی نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم 

نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی

در اگر باز نگردد نروم باز به جایی

پشت دیوار نشینم چو گدا برسر راهی

کس به غیر از تو نخواهم