- ۱۴ نظر
- ۰۲ دی ۹۳ ، ۱۵:۰۳
" المومن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف"
مومن مانند کوه است که هیچ باد تندی قدرت ندارد او را ازجا حرکت بده ( نهج البلاغه ، خطبه 37)
آن باد های تند چیست؟
یک نفر را محرومیت از جا تکان می دهد ، دیگری را رفاه از جا تکان می دهد :
وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَىٰ
وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ
سوره حج /11
قرآن می گوید بعضی از مردم راه ایمان و حق را تا وقتی می روند که منافعشان هم در آن راه تامین بشود،
همین قدر که ضرر ببینند به ان پشت می کنند . اینها ایمان نیست...
ص 78 سیری در سیره نبوی استاد مطهری
پی نوشت :
بعضی چیز ها مثل پتک میخوره تو سر آدم!!
آقا پناهیان تو هیات یه بار دقیقا همین بحث رو کردن
اینکه مایی که به واسطه ی اسلام و خدا خیلی چیز ها بدست آوردیم از جلمه :
(عزت ــ لذت ــ آرامش ــ آبرو ــ جان ــ مال ــ هستی و ... )
چرا اون رو برای خود اسلام خرج نمی کنیم ...
مشکل مردمی که دین دار شدن و پای دینشون نایستادن مشکل همه تاریخه ...
و این مشکل خیلی مهمه..
میگفتند: من دارم از مشکلی صحبت میکنم که اگر مسئله ای در تاخیر ظهور نقش داشته باشه همییینه !!
اینکه خود دین برای ما طلب راحتی و آسایش می کنه و در عین حال ازمون میخواد از همون بگذریم که فلسفه
عبودیت هم همینه ""قربانی کردن در راه خدا "
جالبیش هم اینه که وقتی از همون راحتی که دین بهت داده خرج کردی و از دستش دادی ده برابرشو بهت میده
مثلا یکی از همون خرج ها :هجرته .. مومن شدی ؟ حالا برو یه کم آواره شو ...
دین برای انسان ها نفع داره اما یکی بهت بده دو تا ازت میگیره ولی دو تا ازت بگیره سه تا بهت میده و سه تا بهت بده 6 تا ازت میگیره و ...
ازون اوایل تاریخ هم مردم با اعتقادات اسلام کاری نداشتن ؛ مشکل اصلیشون سره همین هزینه ها بود !
نعمت های خدا رو در راه خدا خرج کنیم
دقیقا امشب هم آقای قاسمیان ما بین صحبت هاشون گفتن : شاید بد نباشه کمی تمرینه عدم رفاه کنیم ...
داشتم فکر میکردم اینکه هیچ باد تندی نتونه آدمو تکون بده تو کجا ها مصداق داره
اینکه چی منو تکون میده ؟
دیدم وضعیت وحشتناک تر از چیزیه که بشه حتا فکرشو کرد ...
بره ما نسیم ملایم هم کاره خودشو میکنه ...
شایدم حتا فکر به روزی که نسیم ِ ملایمی قصد ِ وزیدن کنه ...
فقط
یا ستار العیوبـــــ
دلم نوشت بی ربط :
اخرین شب ِ جمعه ی ماه صفرم داره تموم میشه ...
داره دلم از الان تنگ میشه براش
حسینـــ اربابـــ ...
با خودم مرور می کنم :
وقتی بیایی ؛ کنار ضریح را خالی می کنند...
می روی رو به شش گوشه و سلام می دهی :« السلام علی الشیب الخضیبـــ »
جواب سلام واجبـــ استـــ !
و خواهید شنید :
ــ سلام پسرم...
برای شما :
شیعه اتفاقا خیلی بیشتر به مراقبتــ نیاز دارد !
دست گرمی که بر سرش کشیده شده گاهی میشود دلخوشی اش
می شود راحتی خیالش و یک لحظه غفلتش یعنی همان هشدار معصوم که :
و لا تکونوا لنا شینا ( مایه سرافکندگی ما نباشید ... )
سلام امام زمان !
می دانم که حواستان همیشه هستـــ ...
آن نظر ویژه را میطلبم ؛ آن نظر کیمیاگر !
انان که خاکــ را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند.. ؟
این روز ها درد ِ همه چیز یک طرف ؛ درد ِ این خداحافظی ها و حلالیت گرفتن ها هم
از یک طرف ...
درد میکشم ..
درد نرسیدن ..
درد نشدن ؛
درد دچار نشدن
وگرنه که کاری نداشت برایت ؛ من را هم زائرت میکردی...
عکس نوشت : شهید خلیلی ــ پیاده روی اربعین
سیجی عاشق کربلاست وکربلا را تومپندار که شهری است در میان شهرها
و نامی است در میان نامها،
نه؛ کربلا حرم حق است وهیچ کس را جز
یاران امام حسین علیه السلام راهی به سوی حقیقت نیست...
شهید آوینی
تلنگر نوشت : خیلی زشته دم از شهادت زدن و پا در میدان نگذاشتن ..
بعدا اضافه نوشت : شنبه هشتم آذر تولد شهید خلیلی ِ ...
نمیدونم باید چی بگم
نمیدونم باید شهید به ما کادو بده بره عاقبت بخیریش و تولدش یا اینکه ما باید ...
یا اینکه دیگه تولدش شده تاریخ ِ شهادتش ...
داشتم فکر میکردم چه لذتی داره ها ...
تبریک تولد از زبان ِ مادر ... از زبان ِ اربابـــ ...
تولدت ...
شهادتت ...
همش با هم مبارک !!
اصلا به نظرم تولدی که آخرش شهادت باشه تبریک داره وگرنه ...
اما خدایا
به مادرش ... تو این روزها صبر بده و اجر فراوان