باید مراقبـ بود ...

باید مراقبـ بود ...

حرف حساب...

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۳۲ ق.ظ

بسم الله

خوابم نبرد... فکر کردم ... و گوشم حرف حساب میخواست ... در گیر بودم... بیشتر با خودم....

 تلویزیون روشن شد( تنظیم ساعت برای اذان صبح)

تکرار سمت خدا بود و استاد میرباقری که حقا هم حرف حساب بود و انگار کاملا داشتند به من میگفتند ...

فقط گوش بودم ... لذت بردم ...

در مورد مقام بسم الله بود و الله ...

می فرمودند...

 اگر از او چیزی بخواهی حتما اجابت میکند... و او هست که ما هستیم و الله اسم اعظم خداست و مخصوص خودش است... و به دیگری تعلق ندارد...

میگفتند تا دستتان را از غیر جدا نکنید خدا را نمیابید ...

یا رفیق من لا رفیق له

یا جار من لا جار له

باید به مرحله انقطاع از غیر رسید تا او را درک کرد...

و در جواب به اینکه چرا ما در حجابیم فرمودند همه اش بخاطره شرک های خفی است ... از دلبستگی های شدید گرفته تا اعتماد های کوچک به غیر ...

مثال هم فراوان زدند ...

واینکه  با ذکر و عبادت و ترک معصیت هم می توان دل کند از هر چی شرک های ریز در دل است... فرمودند وقتی همه شرایط گناه آماده است اگر تو گناه نکردی یعنی از گناه جدا شدی و این یک قدم به جلوست... برای جدا شدن...

فرمودند این شرک ها همان بت هایین که ما در اوهام خود ساخته ایم و برای این است که از مرگ میترسیم ... میترسیم از جدا شدن از بت ها و اله های ساختگی و دلبستگی های بی خود دنیایی ...

فرمودند خدا بهترین بت شکن است...

وقتی امید بستی ... وقتی رو ی چیزی حساب کردی و به غیر متوسل شدی ... همچین بت شکنی میکنه ... که بشکنی ... که نا امید بشی از همه چیز ... که بهت بفهمونه که خودشه که همه چیزه ...

که در نهایت وقتی از همه دل بریدی ... بهش رو کنی و فقط اونو ببینی...

باز مثال زیاد زدن که اگرم بره کسی بت شکنی نکنه پیرش میکنه که بفهمونه که بابا تو هیچی نبودی همش خیال میکردی کسی بودی ... یا اگرم پیر نشد موقع مرگ بت شکنی میکنه براش...

فرمودند وقتی خدا بت شکنی میکنه نوع برخورد افراد متفاوته

یکی وقتی بت هاش شکست و تکیه گاهشو از دست داد و دید هر چیزی که بهش تکیه کرده بوده سراب بوده

دست بت شکن را میبوسد و میفهمد و شکر می گوید ... ( این در وادی توجه بوده )

یکی هم اعراض می کند ....

مثال : کسی که داخل دریا قایقش میشکند ... چه حسی دارد ... چه طور خدا را میبیند... یا داخل هوا پیما که میداند نا امن است ... دسته دوم افرادین که در تنگنا خدا را یاد میکنند و با او هستند و تا وقتی فرود می ایند و زیر پاشان سفت شدخدا را فراموش میکنند ... و خدا بهشان میگویدحالا که رو زمین فرود آمدید خیالتان راحت شد؟  که زمین سفت است و فرو نمیرود ... از کجا انقدر مطمئنید ؟ اگر به من تکیه کنید رو هوا هم راه می روید...

و خلاصه وقتی تنها شدی ... بی رفیق شدی باید خوشحال باشی ... چون خدا رفیقت میشه...

تا از شرک ها نبریدی خوف از جدایی داری اما وقتی بریدی راحت میشی و حضورشو احساس میکنی ...

اون موقع است که بیشتر به خودت میرسی ...

و مونست میشه خدا...

و باید به مقام بسم الله رسید ... اگر نگفتیم کارمان غبار شرک میگیرد ...

مثال:اگه بخوایم روصندلی که میخ هاش شله بشینیم چهل باربسم الله میگیم ولی وقتی خیالمان از میخ ها راحت باشد بی بسم الله مینشینیم ... اگر صندلی شکست و افتادیم خدا بت شکنی کرده ...

حالا این مثال در جاهای دیگه شدیدا کاربرد داره...

و باز آیات خونده شده در سمت خدا هم برایم حکمت داشت ... مخصوصا آخریش...

اصلا از دیشب تا حالا چقدر حکمت داشته همه چیز ...

بیدار موندنم و شکایت کردم و در اخر راضی شدم ...

و بعد این همه حرف حساب شنیدم...

خدا داری با من چیکار میکنی؟

"ای کسانی که ایمان آورده اید از صبر و نماز کمک بجویید که همانا خداوند با صابران است"

۱۵۳ بقره

 من صبر را همان امید معنی میکنم ...

نداشتن امید به غیر و داشتنش فقط به خودش ...

خلاصه صبر یعنی امیدت فقط به او باشد

اصلا یعنی توکل کنی و خیالت راحت یاشد... که او میداند ... می تواند ...

ان الله کل شی قدیر...

و باز حتی تیتراژش هم برایم حرف حساب بود ، قسمتی از مناجات امیرالمومنین (ع) بود و چه قشنگ بود ...

(پروردگارا از تو امان میخواهم روزی که مال و فرزندان به کسی سود نبخشد

و رستگار نشود مگر کسی که قلب سلیم با خود به همراه بیاورد )

نا خود اگاه یاد آیه ای  از قرآن افتادم که تازه خونده بودمو برام جالب بود و باز حرف حساب بود و زیرش را خط کشیده بودم ...

"""آیا در روی این زمین سیر نکرده اند تا برای آنها دل هایی پیدا شود که بدان بیندیشند یا گوش هایی که بدان

بشنوند؟! زیرا حقیقت چشم های ظاهر کور نمیشود و لکن دل هایی که در میان سینه هاست کور می گردد""""

آیه ۴۶ سوره حج

احساس عجیبی دارم ... باید از همین حالا شروع کنم ، از همین رب های اول عهد... محکم میخوانمت ...

چون فقط تو را دارم ... و فقط تو برایم میمانی...

چقدر از دیشب تا حالا حرف حساب شنیده ام خدااا

ممنونم


خدا جوون ...

اصلا دنیا برای خودشان ، من تو را میخواهم ...

هر چه تو بخواهی عزیز ترینم ...

من فقط تو را دارم و خیالم راحت هست که تو بهترینی رفیقم...

یا رفیق من لا رفیق له...

  • ۹۲/۱۲/۱۸

نظرات  (۳)

می ترسم که روی سنگ قبرم بنویسند:

" او جمال یوسف زهرا ندید و رفت "

اللهم عجل لولیک الفرج بالحق حضرت فاطمه (سلام الله علیها )

اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
  • فانوس جزیره
  • یا رفیق من لا رفیق له...
    خدا خوب رفیقیه ...
    رفیق دست رفیقشو ول نمیکنه ..
    دست ما رو محکم بگیر ..


    سلام علیکم
    استفاده کردیم ..
    سلام
    میدانید بعضی وقت ها هست که دلت گرفته و هر چیز برایت حکم حرف دلت را دارد انگار آن حرفها اصلا برای تو زده میشود انگار طرف حساب همه چیز تویی /میدانید بعضی وقت ها که دل آدم میگیرد خداوند یک تلنگر برایت آماده میکند و ماجرای او میشود تلنگر برای دیگری تااااااااا به آخر.....
    حال ماجرای منم همین بود....
    درگیر بودم اما عجیب نوشته هایتان به دلم نشست....
    سپاس...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">