باید مراقبـ بود ...

باید مراقبـ بود ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیاده روی اربعین» ثبت شده است

۲۱
آذر
۹۳


با خودم مرور می کنم : 

وقتی بیایی ؛ کنار ضریح را خالی می کنند...

می روی رو به شش گوشه و سلام می دهی :‌« السلام علی الشیب الخضیبـــ »

جواب سلام واجبـــ استـــ !

و خواهید شنید : 

ــ سلام پسرم...




برای شما :

شیعه اتفاقا خیلی بیشتر به مراقبتــ نیاز دارد !

دست گرمی که بر سرش کشیده شده گاهی میشود دلخوشی اش

می شود راحتی خیالش و یک لحظه غفلتش یعنی همان هشدار معصوم که : 

و لا تکونوا لنا شینا ( مایه سرافکندگی ما نباشید ... )

سلام امام زمان !

می دانم که حواستان همیشه هستـــ ...

آن نظر ویژه را میطلبم ؛ آن نظر کیمیاگر !



انان که خاکــ را به نظر کیمیا کنند 

آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند.. ؟

۰۵
آذر
۹۳

 

این روز ها درد ِ همه چیز یک طرف ؛ درد ِ این خداحافظی ها و حلالیت گرفتن ها هم 

از یک طرف ...

 

درد میکشم ..

درد نرسیدن ..

درد نشدن ؛

درد دچار نشدن 

وگرنه که کاری نداشت برایت ؛ من را هم زائرت میکردی...

 

عکس نوشت : شهید خلیلی ــ پیاده روی اربعین

 

 
 

 

سیجی عاشق کربلاست وکربلا را تومپندار که شهری است در میان شهرها 

و نامی است در میان نامها،

نه؛ کربلا حرم حق است وهیچ­ کس را جز 

یاران امام حسین علیه السلام راهی به سوی حقیقت نیست...

  شهید آوینی

تلنگر نوشت :‌ خیلی زشته دم از شهادت زدن و پا در میدان  نگذاشتن ..

 +++

بعدا اضافه نوشت : شنبه هشتم آذر  تولد شهید خلیلی ِ ... 

نمیدونم باید چی بگم 

نمیدونم باید شهید به ما کادو بده بره عاقبت بخیریش و تولدش یا اینکه ما باید ...

یا اینکه دیگه تولدش شده تاریخ ِ شهادتش ...

داشتم فکر میکردم چه لذتی داره ها ...

تبریک تولد از زبان ِ مادر ... از زبان ِ اربابـــ ...

تولدت ...

شهادتت ...

همش با هم مبارک !!

اصلا به نظرم تولدی که آخرش شهادت باشه تبریک داره وگرنه ...

اما خدایا

به مادرش ... تو این روزها صبر بده و اجر فراوان