باید مراقبـ بود ...

باید مراقبـ بود ...

کاش ...

چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۳ ق.ظ

شهید چمران در یکی از عملیات‌های نامنظم در شبی مهتابی وقتی با همرزمانش در حال طی

مسیر برای شبیخون زدن به متجاوزین بعثی بودند، ایشان یک لحظه می‌ایستد و به همراهانشان

 می‌گوید به زیر پاهای خود بنگرید، می‌بینند زیر پایشان پر از گل‌های شقایق است و به همین خاطر

 آن دشت را دور می‌زنند و سپس اقدام به عملیات می‌کنند، در حالی که یاران ایشان می‌گفتند بعد

 از عملیات عراقی‌ها آنجا را با تیربار و خمپاره شخم خواهند زد، ولی دکتر چمران گفتند ما آنها را زیر پا

 له نخواهیم کرد. وقتی این جریان به استحضار امام می‌رسد امام می‌گوید: من چمران را دوست داشتم

 ولی الان بیشتر دوست دارم.


خاطره از: سردار فتح اله جمیری

خدایا...

هر چه دوست داشتم، از من گرفتی...

به هرچه دل بستم، دلم را شکستی..

به هر چه عشق ورزیدم، آن را زایل کردی...

هر کجا قلبم آرامش یافت، تو مضطرب و مشوشش نمودی...

هر وقت که دلم به جایی استقرار یافت، تو آواره ام کردی...

هر زمان به چیزی امیدوار شدم، تو امیدم را کور نمودی...

تا به چیزی دل نبندم و کسی را به جای تو نپرستم و در جایی استقرار نیابم

 و به جای تو به کسی دیگر، جایی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم.

و فقط تو را بخواهم، تو را بخوانم، تو را بجویم و تو را بپرستم...

خدایا آن چنان تار وپود وجود مارا به عشق وجود خود عجین کن که در وجودت محو شویم...

منبع : کتاب  " خدا بود و دیگر هیچ نبود "

  • ۹۳/۰۵/۲۲

نظرات  (۷)

سلام خواهری


پاسخ:
پاسخ:
علیک سلام ...

اومدی عیادت !!

جایی که تو نباشی را دوست دارم

حتی جهنم...........

حتما باید دعوت نامه بدم تا سر بزنید ؟؟

یه سر بزنید

راستی...........سلام
شاید...........

پاسخ:
پاسخ:
سلام
چشم
با سلام. بسیار زیبا بود، ممنون.
من خاطرات زیادی از شهدا شنیدم و خیلی هم کتاب خوندم. همه ی خاطراتشون زیباست، ولی بعضی خاطرات هستن که از بقیه بیشتر به دل آدم می شینن. این خاطره از اون قسم بود.
یه خاطره دیگه هم مثل همین شنیده بودم که رزمنده ها داشتن یه مسیری رو به صورت پیاده طی می کردن تا عملیات کنن، اونهایی که عقب تر بودن، می بینن رزمنده ها به یه جایی که میرسن، راهشونو کج می کنن، بعد دوباره وارد مسیر میشن. بعد که میرسن به اون مکان می بینن یه لونه مورچه سرِ مسیرشونه.
موفق باشید. یاعلی

پاسخ:
پاسخ:
سلام

ممنون

وقتی قلب رقیق بشه ، اینجوری لطیف میشه.. قشنگ میشه ..

باید مراقب بود...

اللهم الرزقنا توفیق الشهاده...
شهدای ما مردم معمولی بودند اما عادی نبودند ... اونا خودشون بودند ما خیلی دستمون بازه اگه بخوایم از روشون تقلب کنیم ولی همین کار رو هم یا نمی کنیم یا نمی خوایم بکنیم ...
اللهم ارزقنا توفیق شهادت

پاسخ:
پاسخ:
:(
واقعا مطلب قشنگی بود من که به کل خراب شدم و شیفته قلب نازنین این مرد....
چقدر اروم و عاشق بود این مرد

پاسخ:
پاسخ:
خیییلی

خارج از حد من ِ خاکی ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">