الدهر یومان...
شهید دکتر مصطفی چمران می گفت :
توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین ِ سرد خوابیده بود
سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم
اون شب رختخواب آزارم می داد و خوابم نمی برد از فکر پیرمرد
رختخوابم رو جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم
می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم
اون شب سرما به بدنم نفوذ کرد و مریض شدم
اما روحم شفا پیدا کرد
چه مریضی لذت بخشی . . .
گاهی حال یه کسی که نتونسته بره اعتکاف از یکی که رفته خیلی بهتره ..
بعضی ها هم هستن که دائم الاعتکافن که دیگه اونا نور ِ الا نورن!!
ولی واقعا بعضی اوقات خدا یه کارایی می کنه که رسما از تو داغون تر نباشه ..
تا به صورت منحصر بفرد خودت و فقط خودت به قول "هم سخن " پودر بشی ..
انقدر میشکونتت .. تا دیگه چیزی ازت نمونه ..
تا در آخر وقتی دیگه هیچ کسو نداشتی حتی خودتو .. سر تو بذاری رو در خونشو ..
فقط خودشو صدا کنی ..
همه ی این داغونیه ِ و پودر ِ و شکستنه هزاران هزاران تا شکر داره ها ..
اون همه این کارا رو میکنه تا حواس ِ پرتتو جمع کنه .. فقط می خواد بگه دوست داره ..
و براش مهمی .. همیین!!
روز اول اعتکاف فقط یاد این متن بالا بودم ..
کلا تمام سه روزم با چمران و البته صیاد گره خورده بود ..
کمی زمزم عشق .. کمی نیمه پنهانی که "هم سخن" آورده بود .. کمی هم خدا بود و دیگر هیچ نبود ..
کمی هم کتاب جدیدی که تازه از نمایشگاه خریده بودم
" سیری در رفتار شناسی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی"
هیچ وقت نمیتوانم در مورد چمران حق مطلب رو ادا کنم ، وجود چمران وجودی نا محدود است..
مصطفای خوبیهاست..
...
هرکس منو می دید میگفت تو چرا فقط کتاب میخونی امتحان داری مگه ؟؟!!
منم میگفتم آره اونم چه امتحانی ..
وقتی فکر می کنم به خدا ..
میبینم چه جالب تو این مدت شدم مثل یه نمونه!!
از همون نمونه های آزمایشگاهی ..
که هی روشون مدل های مختلفو آزمایش میکنن تا ببینن کدوم جواب میگیره ..
با کدوم از این آزمایشا میتونه نزدیک به آدمیت باشه
در این بین نمونه مورد آزمایش باید دوام بیاره و نابود نشه ..
نباید از سختی امتحانا و پیشامدها برنجه !! ( حتی تو دلش)
نباید حتی برای لحظه ای شاکی بشه !!
باید همشو قشنگ ببینه .. هی به خودش بگه "من می توانم " !!
از همش راضیـــ ــ ه
از اینکه نمونه شده هم راضیه ..
اما گاهی اوقات
شاید برای لحظاتی یادش بره ..
یه کم یادش میره " نمونه آزمایشگاهی " بودن رو و حتی راضی بودن رو ...
ولی خدا زود یادش میاره..
ولی خدا داره برام خیلی خدایی میکنه ...
تو این چند ماه !!
شدید ترین موارد آزمایشی رو روم امتحان کرده ..
تا بلکم ...
این سه روز ..
سه روز ِ قشنگ و البته پر امتحانی بود ...
اصلا هم اونطوری که فکر می کردم نبود...
گاهی اوقات تقدیر خدا به تفکرت میخنده .. اونم بلند بلند ..
فقط این خوشحالم میکنه که به یه حال و حرف واحد رسیدم تو ذهنم ..
خدا رو شکر دوستان ِ خوبی هم پیدا کردم ...
یه مجنون ِ عاشقی هم بود که بعد از اذان افطار نمیکرد .. با دو تا پارچ تو دستش تو کل مسجد
میگشت و داد میزد آب به نیت ابا عبدالله حسین (علیه السلام )
آره علیه السلام شو همینجوری غلیظ میگفت ..
وقتی می خواستی ازش آب بگیری همونطوری غلیظ بهت میگفت:
با تمام ِ سلول های بدنت بگو یا حسین و بخور ..
هر بار از پیشم رد میشد خیلی غلیظ میگفت :
قربونت برم عزیییییزم عاشقتم ...
به همه همینطور مهربون بود ...
البته این آدم خیلی باحال بود گاهی اوقاتم یه کارای جالبی میکرد ..
تا پنج دقیقه خواب به چِشَم میومد ...
بیدارم میکرد
کلا تو این سه روز هر بار خوابیدم این بیدارم کرد ..
یه بارش که همه رو خندوند ...
یه کاره بیدارم کرد که الهی برات بمیرم چقدر جات بده !!
خلاصه داستان داشتیم ما اونجا ..
ولی برام رفتار ِ آدما جالب بود ..
بعضی ها بی حد و اندازه خوب بودند و البته خیییییییلی مهربون !!
به حالشون غبطه میخوردم ...
از خودشون خیلی راحت میگذشتن .. از حقشون .. از راحتیشون ..
خیلی ها با سن کمشون طاقتشون خیلی بود ..
خیلی ها دلشون بره خدا تنگ شده بود..
خیلی ها دلشون بره خودشون..
خیلی ها عاشق بودند و دنبال فرصت ِ نزدیک شدن ..
خیلی ها اومده بودند رشد کنند و دنبال فجر بودند ..
خیلی ها هم حوصله شون از دنیا سر رفته بود ..
بعضی ها رم دیدم که سیمشون خیلی وصل بود و کلا تو حال خودشون بودند شدید ...
در کل برخورد با آدمها و رفتارشون جالب بود ..
آقا پناهیانم یه سر اومدن و الحق که چه خوب صحبت می کنند ..
در مورد نوع نگرش بود!!
اینکه واقعا تلقی و نوع نگرش ما در مورد نماز چیه ؟؟!!
فرمودند :
نماز دیسیبرینه بندگیه .. پادگانه .. میریم نسبت به پروردگار عالم ادب کنیم ..
من ِنوعی هیچ بار موقع خوندن قران ایستاده نیستم این بار می ایستم
و با ادب ( قرائت صحیح و قشنگ ) قران میخونم .
همه و همه چیز از زمانش تا مکانش تا لباسش .. قانون داره ..
حتی ذهنت
حتی نگاهت ..
تا وقتی که ایستادم به مهر نگاه می کنم .. موقع رکوع پاها .. تشهد زانو ها..
همه و همه اش برنامه ریزیه .. باید به اون زبانی که می خواد بخونی ..
باید به همون ترتیبی که گفته بخونی .. ادب راحتی انسان رو می گیره و مشقت به آدم میده ..
پادگانه دیگه ..
حالا این آیاتی که داری با همه ی این قوانین میخونی تو رو به سجده وا میداره ..
بعدم توصیف نماز حضرت علی (ع) در نهج البلاغه رو خوندن .. که دیگه من به شخصه
حال ِ خودمو نمیفهمیدم ...
بعدم یه ذره تلقی از اعتکاف و حضرت علی (ع) رو برامون روشن کردند ...
در آخرم گفتند من چیزه جدیدی از قران ونماز بهتون یاد ندادم فقط نوع نگرشتون رو عوض کردم...
و بیایم نگاهمون رو عمیق کنیم
بیا یه مدت نمازتو با ادب بخون قول میدم نمازت عارفانه بشه ...
***********************
خدایا نگرش ما رو نسبت به همه چیز عمیق کن ..
خدایا کمک کن نگرش ما به زندگی امتحان بندگی باشه .. اگه نگرشمون اینطوری بشه دیگه
غم و رنج و مشقت های دنیایی و حتی شادی های زود گذرش بی معنی میشن
دیگه برامون اصل همون امتحانِ میشه و تلاش می کنیم قبول بشیم ...
حضرت ابو ترابــــ ( علیه السلام ):
إِلَهِی کَفَى بِی عِزّا أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْدا وَ کَفَى بِی فَخْرا أَنْ تَکُونَ لِی رَبّا أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ
خدایا مرا این عزّت بس است که بنده تو باشم
و برایم این افتخار کافى است که تو پروردگار من باشى
تو آنچنانىکه دوست دارم،مرا هم چنان کن که دوست دارى
فَاجْعَلْنِی یَا مَوْلایَ مِنْ هَمِّکَ
یامولای، من رو همّ خودتون قرار بدید
به زبون خودم می خوام که براتون مهم باشم...
و عجل فرجه...
- ۹۳/۰۲/۳۱
خیلی جالب بود
اتفاقا" شهید همت هم همین کارو کرد شبی که یه نفر و دید که تو خیابون رو زمین خوابیده بود
عاشق این رفتار های شهدا هستم
------------
اعتکاف رفتنت هم جالب بود
به خصوص اون که بیدارت میکرده :)
زندگی سراسر آزمون است و مهر قبولی آن شهادت...
یاعلی