باید مراقبـ بود ...

باید مراقبـ بود ...

شهید سید مرتضی آوینی( به مناسبت سال روز شهادت)

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۵۰ ب.ظ

در این حال و روز که بند ها ترنم ماندن دارند و زنجیر ها سرود نشستن می خوانند،

کندن چه کار سترگی است.

پر کشیدن چه با شکوه است و پیوستن چه شیرین و دوست داشتنی

کاش با تو بودیم وقت قرآن انتخاب تو با انتخاب حق

کاش با تو بودیم آن زمان که دست از این جهان می شستی و رخت خویش از این ورطه بیرون می کشیدی.

کاش با تو بودیم آن زمان که فرشتگان،تو را بر هودج نور می گذاشتند و بالهای خویش را سایبان زخمهای

 روشن تو می کردند.

کاش با تو بودیم آن شام آخر که سالارمان ، ماه بنی هاشم (ع) به شمع وجود تو پروانه سوختن داد.

گریه ما ، نه برای رفتن تو ، که برای جا ماندن خویش است.

احساس می کنم در این قیل و مقال، چه قال گذاشته شده ایم، چه از پا افتاده ایم ، چه در راه مانده ایم

چه در خود فرو شکسته ایم.

احساس میکنم آن زمان که تو دست بر زانو گذاشتی و یا علی گفتی،ما هنوز سر بر زانو نهاده بودیم.

گریه ما نه برای "رجال صدقوا ما عاهدوالله" است، گریه ما ، نه برای " فمنهم من قضی نحبه" است.

گریه ما ، گریه جگرسوز " فمنهم من ینتظر" است.

ای خدا! به حق آن امام منتظرت ، نقطه ی شهادتی بر این جمله طویل انتظار ما بگذار که طاقتمان

سر آمده است،تابمان تمام شده است،توانمان به انتها رسیده است ، کاسه ی صبرمان سرریز

شده است و خیمه ی انتظارمان سوخته است...

 

خب چی بگم ...

خیلی مطلب زیبایی بود ، حیفم آمد ثبت نشه..

منبع:

جزءی از پوستر هفته نامه هیات(شهدای گمنام) بود،که به دیوار چسبانده بودند...


روز نوشت:

امروز ، روز جالبی بود... اول صیاد بعد گلزار  ... بعدم اون باروون که  جدیدا همه ی باروون هارو به خودم می گیرم...

البته به غیر از ارادت شدیـــــد من به باروون ، ""یا شایدم باروون به من !!!!(الکی)""یه جا خوندم نوشته بود:

تلنگر کوچکی ست باران، وقتی فراموش می کنیم آسمان کجاست..

بعد هم هیات ، آن هم هیاتی از جنس صیاد و آوینی ...

حرفهای جناب پناهیان هم شدیدا تلنگر بود...

متنبه شدم!!!

خیلی انسان جالبین ! تنها استادین که اول انقدر میخندونتت بعد یه جورایی میزننت بعدم انقد میزنن تا گریه کنی و برای

 خودت متاسف بشی... بعدم  دوباره هی باز متاسف شی ... بعدش دیگه خودت خودتو بزنی!!  بعد از زدن خودت انقد دردت

 بیاد که دوباره گریت بگیره... و خلاصه به غلط کردن میوفتی!! و باز وسط این زدن ها و گریه ها ،باز می خندوننت البته این بار از

مسخرگی خودت می خندی! که باز پشتش دوباره هی میزنی خودتو وگریه می کنی و متنبه میشی...

تبلیغ: بهترین هیات دنیا ، هیات شهدای گمنام ...

 

شب های جمعه ساعت حدودا  ۳۰  :۲۰

اول روایتگری و کلیپ و اینا ... بعد سخنرانی استاد پناهیان و مداحی حاج میثم مطیعی

آدرس: تهران میدان منیریه ،خ ولی عصر(عج)، خ فرهنگ حسینیه قهرودی ها

اینم سامانه پیامکی : ۳۰۰۰۱۴۰۵

 سایت هیات هم در پیوند ها هست...

اصل تبلیغ رو امشب جناب استاد گذاشتن رو دوشمون ... و خلاصه خیلی گفتن... قرار بر این شد جمعیت هیات رو

ده هزار نفر کنیم!! .. اگرم جا نشدیم مراسم بیوفته مصلی!!!!

همه اش هم سر همون قضایای کار فرهنگی !! دیگه ...

و اینکه عادت کنیم به کار های خوب... عادت به هیات رفتنم ، هم عادت خوبیه هم کار فرهنگیه ... 

بفرمایید تشریف بیارید

  • ۹۳/۰۱/۲۱

نظرات  (۱۱)

الهی آمین

بسیار زیبا بود



ان شاءالله هیئت میری مار رو هم دعا کن خواهر

ارادت خاصی به شهدا گمنام دارم...



دیروز سلامتو رسوندم به شهدا...

پاسخ:
پاسخ: چشم لیلا جون
ممنون
منم همینطور رسوندم
دمت گرم سحر چسبید نظرت



پاسخ:
پاسخ: خواهش می کنم ..
البته ما ایینیم دیگه ! (شوخی)
سلام
شهادت هنرمردان خداست آوینی که خود هنرمندبودومرد خدا ممنونم از حضورتون
یازهرا
پاسخ:
پاسخ: یا زهرا (س) مددی ...
زندگی طیباست اما شهادت از آن زیباتر
سلام با نام شهیده گمنام.
یازهرا
درضمن شمانیز با نام باید مراقب بود.. لینک شدید.
یازهرا
پاسخ:
پاسخ: ممنون
شما هم لینک شدید
یا زهرا مددی..
سلام
امام کاظم - علیه السّلام - فرمود: همانا خدا را در زمین بندگانی است که برای رفع نیازهای مردم می‌کوشند، اینان در روز قیامت (از عذاب)، در امان هستند.
توپست جدیدم منتظرتون هستم.
یازهرا
با عرض سلام به روزم با حرف دل
امیدوارم با هم فکری و راهنمایی شما
به مطلب جامعی برسیم
یاعلی
مقام معظم رهبری:
*برای یک ملت، خسارتی بزرگ است که افراد آن با کتاب سر و کار نداشته باشند و برای یک فرد، توفیق عظیمی است که با کتاب مأنوس و همواره در حال بهره گیری از آن- یعنی آموختن چیزهای تازه- باشد....*
..................................................................
هیئت مجازی کتاب

http://heyateketab.blog.ir/
بسم رب الزهرا

سلام علیکم
تلنگر کوچکی ست باران، وقتی فراموش می کنیم آسمان کجاست...
بسیار زیباست، قلمتون پایدار

التماس دعا
یا زهرا
پاسخ:
پاسخ: علیکم سلام
بله تامل برانگیزه...
ممنون
محتاجیم
یا زهرا(س) مددیــــــ
روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم

رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

کیست آن گوش که او می شنود آوازم

یا کدام است سخن می کند اندر دهنم

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد

یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد

به یکی عربده مستانه به هم درشکنم

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم

آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

تو مپندار که من شعر به خود می گویم

تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
پاسخ:
پاسخ:
ا چه شعر زیبایی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">